یپرم‌خان - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

یپرم‌خان
زادهٔ۱۲۴۷ خورشیدی
۱۸۶۸ میلادی
روستای بارسوم، فرمانداری الیزابتپل، امپراتوری روسیه
درگذشت۲۹ اردیبهشت ۱۲۹۱
۱۹ مه ۱۹۱۲ (۴۳−۴۴ سال)
آرامگاهکلیسای مریم مقدس تهران
ملیتFlag of Iran ایران
دیگر نام‌هایـِپرم داویدیان گانتاکتسی
عنوانیپرم‌خان ارمنی
هایریک
دورهقاجار
همسربانو آناهید

یِپرم داویدیان گانتاکتسی (به ارمنی Եփրեմ Դավթի Դավթյան؛ به انگلیسی Yeprem Davidian)، (زاده ۱۲۴۷ خورشیدی در گنجه – درگذشته ۱۲۹۱ خورشیدی در کرمانشاه جنگ شورجه[۱]) معروف به یپرم‌خان ارمنی (به ارمنی Եփրեմ Խան؛ به انگلیسی Yeprem Khan)، از انقلابیون و یکی از رهبران نظامی انقلاب مشروطه ایران بود.

زندگی

[ویرایش]

وی در سال ۱۲۴۷ خورشیدی برابر با ۱۸۶۸ (میلادی) در روستای بارسوم در نزدیکی شهر گنجه زاده شد. نخست و در آغاز جوانی به رزمندگان ارمنی پیوست و برای مقابله با ظلم و ستم حاکمان عثمانی به ارمنستان غربی اعزام شد. پس از مدت‌ها پیکار علیه عثمانی، به اتفاق چند تن از هم‌ رزم های خود به دست نیروهای مرزی روسیه تزاری دستگیر و پس از محاکمه به جزیرهٔ ساخالین روسیه تبعید شد.

یپرم‌خان پس از فرار از اردوگاه کار اجباری در ساخالین برای بازگشت به تفلیس، ناچار بود ۲۰٬۰۰۰ کیلومتر راه را تحت تعقیب مأموران بپیماید.[۲]

او به گونه‌ای شگفت‌انگیز از اردوگاه مرگبارش گریخت. نخست خود را به ژاپن رساند و پس از گذراندن راهی دراز به ایران آمد و دوباره به ارمنستان رفت و به فدراسیون انقلابی ارمنی پیوست. در سال ۱۲۷۹ خورشیدی یپرم از طرف فرقه فدراسیون انقلابی ارمنی برای تشکیل حزب در گیلان مأموریت یافت. وی در دوره حضورش در گیلان در اداره راه‌سازی مشغول به کار شد و سپس در رشت کوره آجرپزی راه انداخت و به آجرپزی مشغول شد. یپرم‌خان در رویداد باغ مدیریه رشت نقش فعال داشت. وی فرماندهی ستون سوم حمله و محاصره دارالحکومه رشت را در این رویداد بر عهده داشت.

جنبش مشروطه
شاهان قاجار
نام

دورهٔ پادشاهی

۱۱۷۵–۱۱۶۱
۱۲۱۳–۱۱۷۶
۱۲۲۷–۱۲۱۳
۱۲۷۵–۱۲۲۷
۱۲۸۵–۱۲۷۵
۱۲۸۸–۱۲۸۵

۱۳۰۴–۱۲۸۸

گروهی از قفقازیان و ارمنیان به عنوان کارگر به رشت آمده و در آنجا مشغول به کار شدند. این کارگرها بعدها فوج مجاهدین فدایی ارمنی را شکل دادند که به سرکردگی یپرم‌خان در سال ۱۳۲۷ ق همراه با سپهدار تنکابنی از رشت راهی تهران شدند.

یپرم که همواره مراقب اوضاع بود، از طریق مارتینوف، معاون بانک روس، مطلع شد که اگزان بلانوف، رئیس بانک، قصد دارد به دستور مقامات مرکزی در گیلان جنگ و خون ریزی به راه اندازد. یپرم با گزارش ماجرا به کمیتهٔ گیلان بی‌وقفه در جهت مقابله با تحرکات بلانوف به پا خاست.

در همان اثنا در جنگ‌های کشتار ارمنی-تاتار ۱۹۰۵–۱۹۰۷، مادر یپرم کشته‌شد. یپرم بلافاصله به گنجه و زادگاهش بارسوم رفت و پس از زیارت قبر مادرش در راه بازگشت مدتی در باکو توقف و در آنجا با تنی چند از مشروطه خواهان ایرانی ملاقات‌هایی کرد و سپس به گیلان بازگشت.

یپرم در بازگشت چهار قبضه اسلحهٔ نیمه اتوماتیک ماوزر[۳] با خود به همراه آورد و در اختیار کمیتهٔ گیلان قرار داد. به درخواست کمیته یک روز پس از آن همسر یپرم، بانو آناهید، به باکو عزیمت کرد و شش قبضه تپانچهٔ ماوزر دیگر با خود به رشت آورد. به این ترتیب با کمک یپرم و همسرش انبار اسلحه و مهمات گیلان تشکیل شد و توسعه یافت.

در رویداد استبداد صغیر به تبریز آمد و دوشادوش مجاهدان با سپاه محمدعلی شاه به نبرد پرداخت در گشایش تهران همراه بود و پیروزی مشروطه خواهان را دید. سپس به ریاست نظمیه (شهربانی) گمارده شد. او کوشش‌های بسیاری در نبرد با مشروطه ستیزان انجام داد.

هیچ‌کس در صدد نادیده گرفتن نقش یپرم در امور مهمی همچون تسخیر تهران، ایجاد امنیت در این شهر، سرکوب مخالفان مشروطه و سامان بخشی به نیروی انتظامی برنیامده است. با این حال وی متهم به امور زیر است:

یپرم‌خان (نشسته راست) و سردار اسعد بختیاری در لباس رزم به اتفاق گروهی از مجاهدین مسلح ارمنی و بختیاری

روی هم رفته مقام و منصبی که نصیب یپرم شده بود نه مطلوب حزب بود و نه ناظر بر منافع آن، ولی چنان‌که روزنامهٔ آرشالوس[۴] در شماره اول ژوئن ۱۹۱۲ خود می‌نویسد یپرم مجبور بود با شرایط موجود سازگاری نشان دهد، زیرا مسئله بنیادین نجات ایران را پیش رو داشت.

«گرچه عده بسیاری از این وضعیت صدمه می‌دیدند، ولی آنچه برای یپرم اهمیت داشت این بود که در این کار شهرت و اعتبار انقلابی وی صدمه می‌دید، به خصوص در دوران اخیر که شرایط جدیدی بر مملکت حاکم شده بود. بر این امر همه واقف بودند، هم محیطی که او را پرورانده بود و هم خود یپرم، ولی راه گریزی وجود نداشت، زیرا حتی یک نفر در عرصه حاضر نبود که هم عملکردش با خواسته‌های زمان همسو باشد و هم و لااقل جزئی از جان فشانی، جدیت، وقوف و پاک‌سیرتی یپرم را در خود داشته باشد.»

نقش یپرم در حکم اعدام شیخ فضل‌الله نوری به دامنهٔ اختیارات یک رئیس شهربانی محدود بود. جلسهٔ دادگاه به عهده یک هیئت منصفه شش نفره به ریاست شیخ ابراهیم زنجانی بود و هیچ‌یک از اعضای هیئت منصفه مسیحی نبودند. در جلسهٔ محاکمه، چنان‌که مدیر نظام در خاطرات خود می‌نویسد، یپرم با تأخیر و بدون جلب توجه حاضران وارد دادگاه شده‌است.[۵]

رفتار نیروهای انتظامی نسبت به شیخ دستگیرشده کاملاً محترمانه بوده‌است. مهدی ملک‌زاده می‌نویسد:

«مجاهدینی که شیخ را دستگیر نموده بودند ذره‌ای بی‌احترامی نسبت به وی نشان نداده و هیچ عملی که باعث شکنجه روحی یا بدنی وی شده باشد مرتکب نشده بودند و می‌توان گفت که رفتار نسبتاً محترمانه‌ای داشته‌اند».[۶]

در مراسم اعدام شیخ فضل‌الله نوری یپرم حضور نداشت. بعدها، کسانی که در صدد برآمدند تا از شیخ قدیسی بسازند، بدون توجه به حکم و منطق تاریخ، سعی در پوشاندن صحنهٔ اعدام وی در هاله‌ای از معجزات کردند و به دنبال یافتن سپر بلایی برآمدند و برای این منظور کسی مناسب تر از یپرم ارمنی نمی‌توانست باشد.

یپرم نگران حفظ پیروزی انقلاب ایران بود ولی، با موضع‌گیری‌های درست خود، هرگز دست به کاری نزد که خودسرانه یا خارج از مجوز مقامات دولتی و انقلابیون سطح بالا باشد و متهم ساختن وی به خودسری اتهامی غیرمنصفانه است.[۷]

مورگان شوستر می‌نویسد:

«از طرف وزرا، حکمی به یپرم‌خان رسید که بیست تن از ارتجاعیون را دستگیر نماید ولی یک ساعت قبل از آنکه حکم مزبور به موقع اجرا گذاشته شود، سپهدار که رئیس‌الوزراء بود، تلفنی به یپرم‌خان دستور داد که حکم مزبور را موقوف بدارد. یپرم گفت سپهدار بی شبهه حکم به استخلاص اشخاص مزبور خواهد نمود، در صورتی‌که امر او را مخالفت نموده و حکمش را امتثال نکنم چون سپهدار با بعضی از روحانیون روابط دوستانه دارد شاید مرا به این عنوان که کافر می‌باشم بدنام و لکه دار نموده و به این وسیله خود را از نظر صنفی قهرمان و شخص اول قلم دهد. عقیده یپرم این بود که باید خود سپهدار را دستگیر نمود ولی به ملاحظه اتهام در آن امر تردید داشت.»[۸]

برخی از نویسندگان نوشته‌اند که یپرم‌خان شخصاً شیخ را دستگیر کرده‌است. مهدی انصاری در مورد جلسات دادگاه می‌نویسد:

«ضمن سئوالات یپرم از در پائین آهسته وارد شد و پنج شش قدم پشت سر آقا برای او صندلی گذاشتند، نشست، آقا ملتفت آمدن او نشد، یک مرتبه آقا از مستنطقین پرسید، یپرم کدامیک از شما هستید.»[۹]

(این سند موید دو مسئله است: یکی آنکه یپرم‌خان، شیخ را دستگیر نکرده بود، زیرا در آن صورت او را می‌شناخت و نیازی به پرسش نداشت. دوم آنکه یپرم عضو دادگاه نبود و برای او صندلی مجزا گذاشتند و در جایگاه اعضای دادگاه عالی انقلاب ننشست)

نسبت دادن طراحی به اصطلاح فرار حیدرخان عمواوغلی به یپرم‌خان:

گروه پطروس ملیک آندریاسیان در سال ۱۲۸۸ خورشیدی، ۱۹۱۰ میلادی توسط روسیه تزاری در تبریز اعدام شدند.

در خاطرات صادق مستشارالدوله ذکر شده که دولت بر آن بود که سه انقلابی قفقازی - از جمله حیدرخان عمواوغلی، از ایران اخراج شوند.[۱۰][۱۱]

دولت، با مشاهده چنین وضعیتی، سعی کرد تا با کمک علمای نجف ستارخان و باقرخان را از صحنه دور کند ولی موفق نشد، گرچه علمای مذکور، طی تلگرافی که از نجف مخابره کردند، از این دو مجاهد دعوت به عمل آوردند که به جای ورود به تهران از راه قزوین رهسپار نجف شوند.[۱۲] ولی ستارخان این دعوت را نپذیرفت. اوضاع همچنان متشنج بود و روز به روز بر دامنهٔ تشنج افزوده می‌شد. در این شرایط، دولت با موافقت شخص ستارخان تصمیم گرفت در طول سه روز خلع سلاح عمومی را به مرحلهٔ اجرا درآورد (۲۶ ژوئن ۱۹۱۰). طبیعی است که انجام این کار به یپرم، رئیس شهربانی تهران و مسئول حفظ امنیت پایتخت، سپرده شود:

گرچه با این عمل، آن‌ها (یعنی دولت) مشارکت خود را با واپس گرایان توطئه‌گر برملا می‌ساختند ولی به هر حال یپرم در کار جلوگیری از آن‌ها با پاره‌ای معذورات اخلاقی روبه رو بود. او از یک طرف به عنوان مسئول تأمین امنیت کشور مؤظف بود با تمهیداتی از بروز اغتشاشات جلوگیری کرده و نظم و امنیت شهر را برقرار سازد؛ و از طرف دیگر نیز به عنوان یک انقلابی و هم‌رزم سابق گردنکشان امروز، که دوش به دوش آن‌ها علیه حکومت مطلقه مبارزه نموده و علیه شاه سابق جنگیده بود، برای وی بسیار مشکل بود که دست به اقدامات شدیدی علیه آن‌ها بزند. از این رو سعی داشت قضیه را از راه مسالمت‌آمیز و دور از خشونت حل کند ولی سرکردگان یاغی که لبریز از حس انتقام جویی بودند از هرگونه سازش و آشتی خودداری می‌نمودند. آن‌ها با اتکا به نیروی خود و شاید هم پشتیبانی حامیانشان نه تنها ضرب الاجل تسلیم سلاح و ترک پارک را ندیده گرفتند بلکه خود آغازگر منازعات شدند. آن‌ها بر روی نیروهای انتظامی مستقر در اطراف پارک، که دورادور مراقب اوضاع بودند، آتش گشودند و ماهیت اصلی خود را علنی ساختند. در مقابل چنین رفتار تحریک آمیزی، یپرم چه می‌توانست بکند جز این که با اقدامی نظامی حرکت سرکش آن‌ها را که اکنون دیگر به یک شورش علنی تبدیل شده بود سرکوب نماید.[۱۳]

مقبره یپریم خان در کلیسای مریم مقدس تهران

دربارهٔ واقعه پارک اتابک کسروی می‌نویسد:

روز پنجشنبه دوازدهم تیر ماه چون ستارخان از مجلس بازگشت چنان‌که در آنجا زبان داده بود به کسان خود دستور داد که تفنگ و فشنگ خود را گردآورده برای سپردن به دولت آماده باشند و چنین گفت:(کاری نکنید که کاسه بر سر ما شکند) کسانی از پیرامون ناخرسندی نموده می‌گفتند:(با این دشمنی که میان شما با یفرم خان و دیگران است پس از گرفتن ابزار جنگ با شما و سالار رفتار دیگر پیش خواهند گرفت) ستارخان گفت:(این دولت را ما خودمان برانگیخته‌ایم و شایسته نیست که با او نافرمانی کنیم)

داشناکسوتیون این نهضت در وفاداری به مرامنامه حزب خود که: «هر جا که قوی تری است باید طرف ضعیف تر را گرفت.» در جنبش مشروطه ایران شرکت جست و بهترین یاران خود را در این راه از دست داد. بیش از سیصد سرباز ارمنی، از ارمنی‌های ایران و ارمنستان، در انقلاب مشروطیت ایران شرکت داشته‌اند. یکی از یاران یپرم خان، (پطروس ملیک آندریاسیان)معروف به پطروس خان بود که توسط روسیه تزاری اعدام شد. «پطروس خان یکی از مأموریت‌های او حفظ اموال و جواهرات سلطنتی بود و امروز موزه جواهرات ایران بقای بخش عمده‌ای از اشیاء موجود خود را مرهون کوشش و تلاش او می‌باشد. او در سال ۱۹۱۲ به دار آویخته شد.»[۱۴]اسماعیل رائین در کتاب خود اسامی ۵۲ نفر از سربازهای ارمنی را که در این راه کشته شده‌اند ارائه می‌دهد.[۱۵][۱۶]

مهدی ملک‌زاده یپرم را چنین توصیف می‌کند:

مردی که بزرگ‌ترین چهرهٔ جنگ‌های قزوین، کرج، بادامک (شهریار)، تصرف تهران، جنگ علیه شاهسون‌های آذربایجان و جنگ علیه ارشدالدوله و سالارالدوله بود و اگر حمل به گزافه گویی نباشد شجاع‌ترین شجاعان و قهرمان رزمندگان مشروطیت بود که در دوره‌ای تاریخی زندگی کرد و در جنگی که با مقایسه با جنگ‌های قبلی اهمیت چندانی نداشت با یک گلوله از این جهان رفت هنگامی که پیروزی را در آغوش گرفته بود.[۱۷]

رزمندگانی که از سر عشق و سرگشتگی از این همه تهور و شهامت او را پدر می‌نامیدند. حتی مسلمانان نیز او را به لفظ ارمنی هایریک (پدر) می‌خواندند.[۱۸]

سرداری بزرگ که ستارخان ضمن تمجید از دلاوری‌های او دربارهٔ مجاهدت‌های او و رزمندگانش که آنان را (دغا) می‌نامیدند، گفته‌است:

اگر من ۲۰۰ نفر از این دغاهای داشناکسوتیون می‌داشتم توپ‌ها را برداشته تا «پطر» (سنپترزبورگ) یکسره می‌رفتم[۱۸]

یپرم‌خان در یکی از نبردها در ۲۹ اردیبهشت ۱۲۹۱ خورشیدی برابر با ۱۹ مه ۱۹۱۲ (میلادی) در نزدیکی قلعه شورجه در همدان توسط عبدالباقی خان چهاردولی (اسدآباد) و محمود خان پسر عباس خان چناری[۱۹] کشته شد. آثار باقی‌مانده از وی هم‌اکنون در موزه کلیسای وانک در اصفهان قابل بازدید برای عموم است.

جستارهای وابسته

[ویرایش]

پیوند به بیرون

[ویرایش]
ویدئوهای بیرونی
Yeprem Khan, a patriotic song performed by Samvel Yeranyan در یوتیوب

پانویس

[ویرایش]
  1. «مرگ یپرم در جنگ شورجه». مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. دریافت‌شده در ۳۱ مه ۲۰۱۹.
  2. رائین، اسماعیل. یپرم خان سردار.
  3. یکی از مشهورترین سلاح‌های به کار رفته در نیمه اول قرن بیستم سلاح ساخت شرکت ماوزر و تا پایان جنگ جهانی دوم به عنوان سلاح اصلی ارتش آلمان مورد استفاده قرار گرفت.
  4. متعلق به حزب داشناکسوتیون در تبریز منتشر می‌شد
  5. محمد ترکمان، شیخ فضل‌الله نوری (تهران: بی نا،1363)، ج2، ص292 و293
  6. مهدی ملک‌زاده، تاریخ مشروطیت ایران (تهران: بی نا، ۱۳۶۳)، جلد:۶، صفحه:۱۲۷۰
  7. مستشارالدوله صادق، یادداشت‌های تاریخی و اسناد سیاسی، به کوشش ایرج افشار (تهران: بی نا، ۱۳۶۱) صفحه:۷۷–۷۸ و ۱۸۹–۱۹۰
  8. مورگان شوستر، اختناق ایران، صفحه: ۱۵۲
  9. مهدی انصاری، رویارویی دو اندیشه،انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۹، چاپ اول، صفحه: ۲۳۹
  10. در این مورد نیز یپرم صرفاً حکم دولت را اجرا کرده و گزارش عملیات را به مافوق خود یعنی مستشارالدوله تسلیم کرده بود.
  11. نسبت دادن طراحی به اصطلاح فرار حیدرخان عمواوغلی به یپرم را نیز می‌توان به همین ترتیب مردود دانست.
  12. احمد کسروی، تاریخ ۱۸ سالهٔ آذربایجان (تهران: بی نا، ۱۳۷۱)، صفحه: ۱۲۹ و ۱۳۰.
  13. المار، ه. یپرم. تهران:[بی نا]، ۱۹۶۴ صفحه: ۳۷۱
  14. دانشنامه ایرانیان ارمنی نویسنده:ژانت د. لازاریان
  15. اختناق ایران (کتاب)، نام کتابی است از مورگان شوستر
  16. اسماعیل رائین، یپرم خان سردار. صفحه: ۵۱۵ و ۵۱۷
  17. ملک‌زاده، همان، جلد: ۷، صفحه: ۱۵۲۱
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ هوسپ مووسیسیان، آندره آموریان، و هرایر خالاتیان، حماسهٔ یپرم، (بی جا: جاویدان، بی تا)
  19. «عباس خان سرتیپ چناری». گنجینه اسناد.

منابع

[ویرایش]
  • کتاب ارمنیان ایران، نویسنده:آندرانیک هویان،انتشارات:مرکز بین‌المللی گفتگوی تمدنها با همکاری انتشارات هرمس، تاریخ:۱۳۸۰، شابک:۲–۰۰۷–۳۶۳–۹۶۴
  • کتاب حزب داشناک و جریان نهضت مشروطه، نویسنده: آرپی مانوکیان، تهران: رامرنگ، ۱۳۸۳، ۲۶۲ صفحه،ISBN 964-7433-05-0
  • یپرم، انقلابی صادق، نویسنده: خاژاک در گریگوریان، فصلنامه فرهنگی پیمان - شماره ۳۶ - سال نهم - تابستان ۱۳۸۵
  • اسنادی دربارهٔ یپرم خان، نویسنده: رضا آذری شهرضایی، فصلنامه فرهنگی پیمان - شماره ۳۶ - سال نهم - تابستان ۱۳۸۵
  • یپرم خان ارمنی، مبارزی در راه استقرار مشروطیت ایران، نویسنده: وارطان داودیان، فصلنامه فرهنگی پیمان - شماره ۳۶ - سال نهم - تابستان ۱۳۸۵
  • کتاب کشته شدگان بر سر قدرت، نویسنده:مسعود بهنود: صفحه:۱۷۹–۲۰۷
  • کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت، نویسنده: رحیم نامور، انتشارات چاپار، تهران:۱۳۵۲
  • کتاب یپرم خان سردار، نویسنده:اسماعیل رائین،انتشارات زرین
  • سید علی حق‌شناس، جنبش جنگل، برآیند مشروطه ناکام
  • کتاب حماسه یپرم، نویسنده:آندره آموریان،انتشارات جاویدان، تهران:۱۳۵۵
  • المار، ه. یپرم. تهران:[بی نا]، ۱۹۶۴
  • محمد ترکمان، شیخ فضل‌الله نوری، تهران:[بی نا]، ۱۳۶۳، جلد:۲
  • محمدولی تنکابنی، سپهسالار ر تنکابنی. تهران:[بی نا]، ۱۳۶۲
  • احمد کسروی، تاریخ ۱۸ سالهٔ آذربایجان. تهران:[بی نا]، ۱۳۷۱
  • صادق مستشارالدوله. یادداشت‌های تاریخی و اسناد سیاسی. به کوشش ایرج افشار. تهران:[بی نا]، ۱۳۶۱، مجموع اول
  • مهدی ملک‌زاده، تاریخ مشروطیت ایران. تهران:[بی نا]، ۱۳۶۳، جلد:۶ و ۷
  • Եփրեմ Խան at Avproduction.am بایگانی‌شده در ۶ مارس ۲۰۱۶ توسط Wayback Machine
  • Այվազյան, Հ. Մ. (2005). Ով ով է. հայեր (կենսագրական հանրագիտարան: Երկու հատորով). Vol. առաջին. Երևան: Հայկական հանրագիտարան հրատ. p. 382.
  • https://hy.wikisource.org/wiki/Էջ:Հայկական_Սովետական_Հանրագիտարան_(Soviet_Armenian_Encyclopedia)_3.djvu/646
  • «EPREM (Yeprem, Efrem) KHAN – Encyclopaedia Iranica».
  • Walker, Christopher J. (1990). The Survival of a Nation. p. 455. ISBN 978-0-312-04944-7. Archived from the original on 13 July 2012.
  • Հայրենասիրական երգ-Եփրեմ խան

پیوند به بیرون

[ویرایش]